دل نوشته های پرنده مهاجر |
|||||
بذاز خيال كنم هنوز ترانه هامو مي شنوي هنوز هوامو داري و هنوز صدامو مي شنوي بذار خيال كنم هنوز يه لحظه از نيازتم اگه تموم قصه مون هنوز ترانه سازتم بذار خيال كنم هنوز پر از تب وتاب مني روزا به فكر ديدنم شبا پر از خواب مني بذاز خيال كنم تو دل تنگيات غروب كه مي شه ياد من مي يفتي تويي كه قصه طلوع عشق گفتي و دوست دارم و نگفتي بذار خيال كنم منم اون كه دلت تنگ براش اوني كه وقتي تنهايي پر مي شي از خاطره هاش اون كه هنوز دوسش داري اون كه هنوز همنفس بذاز خيال كنم منم اوني كه بودنش بسه دوباره فال حافظ ودوباره توي فالمي بذار خيال كنم بذار اگر چه بي خيالمي بذاز خيال كنم تو دل تنگيات غروب كه مي شه ياد من مي يفتي تويي كه قصه طلوع عشق گفتي و دوست دارم و نگفتي
درباره وبلاگ ![]() این پرنده مهاجر همیشه عاشق پرواز حالا با بالی شکسته میخونه چه غمگین آواز توی یک هجرت جمعی دست بیرحمه صیاد اونو از جفتش جدا کرد با تنهایی آشنا کرد نجوای دو جفت عاشق روی شاخه های تنها شعری عاشقانه بود صدای قشنگ بالش تو فضای بی کرانه بهترین ترانه بود حالا تنها حالا خسته با دلی از غم شکسته بی صدا تر از همیشه با خودش تنها نشسته با صدای غم گرفتش شعر تنهایی میخونه سوز غمگین صداشو اونی که تنهاست میدونه ************* از اینکه به کلبه درویشی من اومدین بسیار خوشحالم. من نیما متولد 1366هستم ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پيوندها
![]() نويسندگان |
|||||
![]() |