دل نوشته های پرنده مهاجر
 
 

از کسانیکه از من مـــــــــــتنفرند سپاس. ، آنها مرا قویتر میکنند.
از کسانیکه مرا دوســـــــــــــــــــــت دارند ممنونم،آنان قلب مرا بزرگتر میکنند.
ازکسانیکه مرا ترک میکنند متشـــــــــــــکرم،آنان بمن می آموزند که هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست .
از کسانیکه با من مـــــیمانند سپاسگزارم، آنان بمن معنای دوست واقعی را نشان میدهند
نميتوانے برايم به قضاوت بنشينے و حكمے صادر كنے , و من هم..؛ قضاوت و صدور حكم تنہا بر عہدۂ نيرو ماورايے خداوند است..
دوستانم مرا همينطور مييابند و ميستايند..
حسودان از من متنفرند ولے باز ميستايند..
دشمنانم كمر بہ نابوديم بستہ اند و بازهم ميستايندم ؛ زيرا كہ من اگر قابل ستايش نباشم نہ دوستے خواهم داشت , نہ حسودے و نہ دشمنے و نہ حتے رقيبے..؛ من قابل ستایشم


 



چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:خودمانی,دل نوشته,جدیدترین ها]بهترین ها,اشعار,عاشقانه, :: 10:31 ::  نويسنده : nima mahmoodi
اینجا که من رسیده ام …

ته دنیای بدون تو بودن است!!

همانجایی که شاید فکرش را هم نمی کردی دوام بیاورم!

ولی من ایستاده به اینجا رسیده ام!

خوب تماشا کن…

دلم هم تنگ نشده!

یعنی دلم را همانجا پیش خودت گذاشتم …

تو باش و دل من و همه فریادهایی که …



شبانه با من عاشق نخوان شعر جدایی را
به یاد آور فقط یک بار تو روز آشنایی را
همان روزی که گشتم عاشق چشمان پاک تو
نمی دانستم اکنون می نوازی بی وفایی را
مگو با من دگر از رفتن و از بازی تقدیر
که من باور ندارم طعم تلخ بی نوایی را
نخوان از وا ژه های تلخ پرواز و صعود و اوج
که من طاقت ندارم درد سخت بی صدایی را
حضور سبز تو در خاطراتم تا ابد با قیست
کنار تو نویسم روی قلبم نام زیبای رهایی را



 بی نگاهِ عشق مجنون نيز ليلايي نداشت
بي مقدس مريمي دنيا مسيحايي نداشت

بي تو اي شوق غزل‌آلوده‌يِ شبهاي من
لحظه‌اي حتي دلم با من هم‌آوايي نداشت

آنقدر خوبي كه در چشمان تو گم مي‌شوم
كاش چشمان تو هم اينقدر زيبايي نداشت!

اين منم پنهانترين افسانه‌يِ شبهاي تو
آنكه در مهتاب باران شوقِ پيدايي نداشت

در گريز از خلوت شبهايِ بي‌پايان خود
بي تو اما خوابِ چشمم هيچ لالايي نداشت

خواستم تا حرف خود را با غزل معنا كنم
زير بارانِ نگاهت شعر معنايي نداشت

پشت درياها اگر هم بود شهري هاله بود
قايقي مي‌ساختم آنجا كه دريايي نداشت

پشت پا مي‌زد ولي هرگز نپرسيدم چرا
در پس ناكاميم تقدير جاپايي نداشت

شعرهايم مي‌نوشتم دستهايم خسته بود
در شب باراني‌ات يك قطره خوانايي نداشت

ماه شب هم خويش مي‌آراست با تصويرِ ابر
صورت مهتابي‌ات هرگز خودآرايي نداشت

حرفهاي رفتنت اينقدر پنهاني نبود
يا اگر هم بود ، حرفي از نمي آيي نداشت

عشق اگر ديروز روز از روز‌گارم محو بود
در پسِ امروز‌ها ديروز، فردايي نداشت

بي تواما صورت اين عشق زيبايي نداشت
چشمهايت بس كه زيبا بود زيبايي نداشت



                                                    

 

 

 

از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست

 

 

بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست 

 

 

 

من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز

 

 

 

 

بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست

 

غمدیده ترین عابر این خاک منم من

 

جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست

 

در خانه ام آواز سکوت است ، خدایا

 

مانند کویری که در آن قافله ای نیست


می خواستم از درد بگوییم ولی افسوس

 

در دسترس هیچکسی حوصله ای نیست

 

شرمنده ام از روی شما بد غزلی شد

 

هرچند از این ذهن پریشان گله ای نیست

 



چقدر خواب ببینم که مال من شده ای

 

و شاه بیت غزل های لال من شده ای

 

چقدر خواب ببینم که بعد آن همه بغض

 

جواب حسرت این چند سال من شده ای

 

چقدر حافظ یلدا نشین ورق بخورد؟

 

تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای

 

چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم

 

 خدا نکرده مگر بی خیال من شده ای

 

هنوز نذر شب جمعه های من اینست

 

 که اتفاق بیفتد حلال من شده ای

 

که اتفاق بیفتد کنارتان هستم

 

 برای وسعت پرواز بال من شده ای

 

میان بغض و تبسم میان وحشت و عشق

 

 تو شاعرانه ترین احتمال من شده ای

 

مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست

عجیب خواب قشنگی ست مال من شده ای



چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,بهترین ها, :: 8:44 ::  نويسنده : nima mahmoodi

این لطیفه به عنوان بهترین لطیفه ی جهان از نظر کاربران انگلیسی معرفی شد.

 ===============

زنی ، بچه به بغل سوار اتوبوس شد.

 راننده اتوبوس گفت : بچه ی شما زشت ترین بچه ای است که در عمر دیده ام.

 به زن خیلی برمی خورد.

 زن به مسافری که در کنار او نشسته است می گوید : ” شنیدید ، راننده چه توهینی به من کرد؟ ”

 مسافر می گوید : ” این میمون رو بده به من ، برو پیش رئیس اتوبوسرانی ازش شکایت کن. “



شنبه 20 اسفند 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,بهترین ها, :: 15:49 ::  نويسنده : nima mahmoodi

در باغ دلم جوانه ای باید و نیست / شوق غزل ، ترانه ای باید و نیست

دوستی برگ گلی نیست که بر باد رود / تشنه را آب محال است که از یاد رود . . .

خواهم که تو را ببینم اما چه کنم / دیدار تو را بهانه ای باید و نیست . . .



پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا, :: 10:1 ::  نويسنده : nima mahmoodi

کاش در دهکده عشق فراوانی بود
                       توی بازار صداقت کمی ارزانی بود

کاش اگر گاه کمی لطف به هم می کردیم

                        مختصر بود ولی ساده پنهانی بود




پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا, :: 11:33 ::  نويسنده : nima mahmoodi

با بدان منشین که صحبت بد گرچه پاکی تو را پلید کند

افتاب با این بزرگی را لکه ابری ناپدید کند



سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,عارفانه, :: 11:18 ::  نويسنده : nima mahmoodi

 

دلم میخواهد آنقدر بنویسم تا آرامشی رویایی مرا در خود حل کند . دلم میخواهد دیگر هرگز دلهره ی کابوس های "سکوت" های کشنده اش را بیاد نیاورم . سکوت سرشار از ناگفته هاست و این ناگفته ها تا گفته نشود معما میماند و معما تا حل نشود هر حدس و گمانی را در بر خواهد گرفت از جمله قضاوت ها و در پی آن تصمیمات اشتباه



پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا, :: 16:4 ::  نويسنده : nima mahmoodi


 

پسرکی دو خط سیاه موازی روی تخته کشید خط اولی به دومی گفت ما میتوانیم
زندگی خوبی داشته باشیم . دومی قلبش تپید و لرزان گفت بهترین زندگی !!! در
همان زمان معلم بلند فریاد زد دو خط موازی هیچگاه به هم نمی رسند. و بچه ها
همه با هم تکرار کردند دو خط موازی هیچگاه به هم نمیرسند مگر آنکه یکی از آنها
برای رسیدن به دیگری خود را بشکند.

 

عشق نمی پرسه تو کی هستی؟ عشق فقط میگه: تو ماله منی .
عشق نمی پرسه اهل کجایی؟ فقط میگه: توی قلب من زندگی می کنی .
عشق نمی پرسه چه کار می کنی؟ فقط میگه:
باعث می شی قلب من به ضربان بیفته .
عشق نمی پرسه چرا دور هستی؟
فقط میگه: همیشه با منی .
عشق نمی پرسه دوستم داری؟
فقط میگه: دوستت دارم.

 

میونه خواب و بیداری تو رو میدیدم انگاری
به من گفتی نشو عاشق که عشق داره گرفتاری
گذاشتی سر روی شونم به من گفتی نمی دونم
چگونه میشه عاشق شد تو این دنیای بیزاری؟!
نشو عاشق! نباش عاشق! نگو حتی دوستم داری!
ولی بی عشق چه خواهی کرد؟!
من که قصه ی عشقمو با توتوی زندگی دیدم
هوای قلبمو با تو هوای بندگی دیدم
نپرسیدم نترسیدم منی که عاشقت بودم،
چرا گفتی که خواب عشقمو رو سادگی دیدم؟!
چرا عاشق ترین بودم تورو عاشق نمی دیدم؟!
عجب خواب پریشونی تو رویای تو می دیدم
که حتی آرزو کردم، تو رو هرگز نمی دیدم
نشو عاشق...
نباش عاشق...
باشه!!!
ولی بی عشق چه خواهی کرد؟!!!

 



 

بذاز خيال كنم هنوز ترانه هامو مي شنوي

هنوز هوامو داري و هنوز صدامو مي شنوي

 بذار خيال كنم هنوز يه لحظه از نيازتم

 اگه تموم قصه مون  هنوز ترانه سازتم

بذار خيال كنم هنوز پر از تب وتاب مني

 روزا به فكر ديدنم شبا پر از خواب مني

 بذاز خيال كنم تو دل تنگيات

 غروب كه مي شه ياد من مي يفتي

 تويي كه قصه طلوع عشق

 گفتي و دوست دارم و نگفتي

 بذار خيال كنم منم اون كه دلت تنگ براش

 اوني كه وقتي تنهايي پر مي شي از خاطره هاش

 اون كه هنوز دوسش داري

 اون كه هنوز همنفس

 بذاز خيال كنم منم اوني كه بودنش بسه

 دوباره فال حافظ ودوباره توي فالمي

 بذار خيال كنم بذار اگر چه بي خيالمي

 بذاز خيال كنم تو دل تنگيات

 غروب كه مي شه ياد من مي يفتي

 تويي كه قصه طلوع عشق

 گفتي و دوست دارم و نگفتي



پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,عارفانه, :: 10:56 ::  نويسنده : nima mahmoodi

خسته ام از آرزوها ، آرزوهاي شعاري

شوق پرواز مجازي ، بالهاي استعاري


لحظه هاي کاغذي را، روز و شب تکرار کردن

خاطرات بايگاني،زندگي هاي اداري


آفتاب زرد و غمگين ، پله هاي رو به پايين

سقفهاي سرد و سنگين ، آسمانهاي اجاري


با نگاهي سر شکسته،چشمهايي پينه بسته

خسته از درهاي بسته، خسته از چشم انتظاري


صندلي هاي خميده،ميزهاي صف کشيده

خنده هاي لب پريده ، گريه هاي اختياري

 

 

عصر جدول هاي خالي، پارک هاي اين حوالي

پرسه هاي بي خيالي، نيمکت هاي خماري


رو نوشت روزها را،روي هم سنجاق کردم:

شنبه هاي بي پناهي ، جمعه هاي بي قراري


عاقبت پرونده ام را،با غبار آرزوها

خاک خواهد بست روزي ، باد خواهد برد باري



روي ميز خالي من، صفحه ي باز حوادث
در ستون تسليتها ، نامي از ما يادگاري



چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,عارفانه, :: 9:37 ::  نويسنده : nima mahmoodi


مرا ذره ذره درون قصه های خوش آب کردند

رویای بودن را برایم خواب دیدند

لحظه هایم را از من گرفتند

و در برابرش ساعت بی کوک روزگار را به من هدیه دادند

اشک را در چشمانم ستودند و خنده هایم را سرکوب کردند

فریاد را در سینه ام پنهان کردند و سکوت را از من ربودند

آزادی ام را در قفس معنا کردند

آری آن ها مرا محکوم به زندگی کردند

و هرگز از من نپرسیدند که غم هایت چیست؟

مرا به بند زندگی کشیدند و هرگز نپرسیدند که دردهایت چیست؟

نپرسیدند که سبب آنهمه اشک هایت کیست؟

آنها مرا محکوم به زندگی کردند و رفتند

رفتند تا بدانم که "هیچ کجا" همینجاست

که بفهمم"هیچ کس" ادمهایی هستند که شاید هم نیستند

تا بدانم زندگی این است...همین



سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا, :: 8:19 ::  نويسنده : nima mahmoodi

وقتی به اسمون نگاه می کنم پر می شم از تمام احساسات خوب

وقتی ستاره ها رو میبینم دلم می خواد یکی از اونا مال من باشه...

بعضیا می گن هر ادمی یه ستاره داره" من واقعا ارزو می کنم حقیقت داشته باشه که منم یه ستاره داشته باشم که با من دنیا بیاد وبا من زندگی کنه

احساس میکنم ستاره ها خیلی مهربونن چون وقتی همه جا تاریک میشه

اونا بیدار می مونن ودنیای تاریک ما رو روشن میکنن ... کاش ما هم یه کم از ستاره ها یاد می گرفتیم ودنیای بعضیا رو کمی روشن تر می کردیم



دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,عارفانه, :: 10:21 ::  نويسنده : nima mahmoodi

 

 

عاقبت باید گفت

 

با لبی شاد و دلی غرقه به خون

 

كه خداحافظ تو . . .

 

گر چه تلخ است ولی باید این جام محبت بشكست

 

گرچه تلخ است ولی باید این رشته الفت بگسست

 

باید از كوی تو رفت

 

دانم از داغ دلم بی خبری

 

و ندانی كه كدام جام شكست

 

كه كدام رشته گسست

 

گرچه تلخ است پس از رفتن تو خو نمودن به غم و تنهایی

 

عاقبت باید رفت

 

عاقبت باید گفت

 

با لبی شاد و دلی غرقه به خون

كه خداحافظ تو . .

 



دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا, :: 10:16 ::  نويسنده : nima mahmoodi

قول داده بودیم ما به هم که تن ندیم به روزگار

چه بی دووم بود قول ما جدا شدیم آخر کار

گل مغرور قشنگم من فراموشت نکردم

بی تو اینجا رو نمیخوام میرم و برنمیگردم



دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,عارفانه, :: 10:14 ::  نويسنده : nima mahmoodi

كاش امشب عاشقی هم پا می گرفت

تشنگی هم طعم دریا می گرفت

كاش امشب كوچه های منتظر

یك سلام گرم از ما می گرفت

این سكوت تلخ . دنیای من است

كاش دستت . دست دنیا میگرفت

آسمان ابری ترین اندوه را

از دل سنگین شبها می گرفت

پنجره دلتنگ چشمی آشناست

كاش می شد عاشقی پا می گرفت



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,عارفانه, :: 8:37 ::  نويسنده : nima mahmoodi

یاد گرفتم که عشق با تمام عظمتش دو سه ماه بیشتر زنده نیست یاد گرفتم که عشق یعنی فاصله و فاصله یعنی دو خط موازی که هیچگاه به هم نمی رسند یاد گرفتم در عشق هیچکس به اندازه خودت وفادار نیست و یاد گرفتم هر چه عا شق تری ، تنهاتری



شنبه 15 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,عارفانه,عاشقانه, :: 10:24 ::  نويسنده : nima mahmoodi

می‌نویسم، چون می‌دانم هیچ گاه نوشته‌هایم را نمی‌خوانی، حرف نمی‌زنم، چون می‌دانم هیچ گاه حرف‌هایم را نمی‌فهمی، نگاهت نمی‌کنم، چون تو اصلا نگاهم را نمی‌بینی، صدایت نمی‌زنم، زیرا اشک‌های من برای تو بی‌فایده است، فقط می‌خندم، چون تو در هر صورت می‌گویی من دیوانه‌ام



شنبه 15 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا, :: 10:21 ::  نويسنده : nima mahmoodi

عشق، نردبانی است که ما را از خود بالا می کشد. عشق، همان فعل انفعالی است که در برابر گل سرخ به ما دست می دهد. عشق، عزرائیل زیبایی است که رسید، جسم ما رامی گیرد و قبض روح راامضا می کند عشق، اولین آهی است که در آیینه کشیده ایم. عشق، اولین حقوق ما از باجه معرفت است. عشق،خرید وفروش با پای عاشق و معشوق است.



شنبه 15 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,عارفانه, :: 10:19 ::  نويسنده : nima mahmoodi

شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم.خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم.خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم.در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم.و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد.و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد.چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی.خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی.خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم.خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!



شنبه 15 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا, :: 9:34 ::  نويسنده : nima mahmoodi

لب که باز می کنی، سبک می شوی سخن که می گویی بیان می شوی وقتی می نویسی دیده می شود فکرهایی هست برای خودمان حرف هایی هست در دلمان و قصه هایی در سرمان و عیب هایی هست در درونمان که تا لب به سخن باز نکنیم آشکار نمی شود. به قول یکی املا نگفته غلط ندارد به قول دیگری تا مــرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد پس می گویم و مینویسم تا که جاری شوم چون آب از فکــر به سخن از سخن به دیدن از دیدن به شنیدن و از شنیـدن به گفتار و از گفتـــــار به تکرار جاری می کنم افکارم را در مزارع فکر دیگران و می بارم چون ابر بر سرزمین های چشم مردم



پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,عارفانه, :: 10:9 ::  نويسنده : nima mahmoodi

 

خدايا هر چه درد با من بوده
آي رخم زرده مثله دريا كبوده
آي سرم سنگين مثله كوه سياهه
آي دلم نازك مثله يك تارموه



دوست داشتن تو
به سادگی دوست داشتن غروب ؛
رنگين کمانها و بارانهای بهاری است ؛
چه؛ همه و همه از زيبايی سرشارند



پنج شنبه 16 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا, :: 9:4 ::  نويسنده : nima mahmoodi

نمي تونم نمي تونم خنده كنم
دلمو رو از خوشيها آكنده كنم
آخه تنهام آخه تنهام
يك آشنا سنگ صبور يك كس ميخوام
ديگه دارم خفه ميشم نفس ميخوام
آخه تنهام آخه تنهام



پنج شنبه 16 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,عارفانه, :: 7:2 ::  نويسنده : nima mahmoodi

حرفهايي هست براي نگفتن و ارزش عميق هر كسي به اندازه ي حرفهاي است كه براي نگفتن دارد و كتاب هاي نيز هست براي ننوشتن ـ و من اكنون رسيده ام به آغاز چنين كتابي



پنج شنبه 15 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,عارفانه, :: 10:0 ::  نويسنده : nima mahmoodi

خیلی سخته درد خود از دیگران شنیدن دیگه از عاشقی نگفتن و از عشق نخوندن خیلی سخته از پرستوها پروازشون و گرفتن یه عالم غم و غصه به دوش کشیدن خیلی سخته دنیای عاشق و از عاشق ربودن بی عشق شعر عاشفانه عارفانه سرودن خیلی سخته بعد دل سپردن دل بریدن از اونی که دوستش داری دوستت ندارم شنیدن...



پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,عارفانه, :: 9:52 ::  نويسنده : nima mahmoodi

نارضايتی ها مانند برامدگی های جاده هستند
انها سرعت تو رو کم می کنند اما تو بعد از آن از جاده نرم لذت می بری
روی برآمدگی ها زياد نمان حرکت کن
وقتی از اينکه چيزی رو می خواستی بدست نياوردی افسرده ای
فقط محکم بشين و شاد باش چون خدا در فکر دادن چيز بهتری به تو می باشد



چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا, :: 17:33 ::  نويسنده : nima mahmoodi

 

 

غم نخور!هم روزگارم!من هوای تورو دارم
واسه چاردیوار قلبت صد تا پنجره میارم
غم نخور !زیبای خفته!ناامیدی حرف مفته!
رنگ عوض می کنه این شب با غزلهای نگفته!
نگو خیلی وقته اینجا کسی فردا رو ندیده!
توی پولک لباسات صد تا فانوس امیده!
چرخ تو وقتی می رقصی!می شکنه چرخ فلک رو!
تازه می کنه دوباره خبرای قاصدک رو!

 



چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا, :: 17:17 ::  نويسنده : nima mahmoodi

وقتی که شعر در شریان تو می‌دود
انگار یک نفر به جهان تو می‌دود
انگار یک نفر همه‌ی روح خویش را
در مشت خود گرفته به جان تو می‌دود
یک اتفاق از تن تو شعله می‌کشد
هی شعله شعله توی دهان تو می‌دود
هی قطره قطره از رگ تو چکه می‌کند
هی چکه چکه روی زبان تو می‌دود



چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا, :: 17:2 ::  نويسنده : nima mahmoodi

عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت ما عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم
تا رها گردیم از دلواپسی در آنسوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم
ببين فعل
ا کار نداری می خوام برم



سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,عارفانه, :: 16:6 ::  نويسنده : nima mahmoodi

 

 

فصل بهار سهم كوچكي از زندگي است

 

 

و زندگي مشتاق همين سهم هاي كوچك دل انگيز است

 

 

 

 

 

قلب من سهم كوچكي از من است

 

 

و من مشتاق عشق بي انتهاي قلب كوچكم هستم

 

 

من و زندگي چقدر به هم شبيه ايم

 

 

 

 

خوشا به حال زندگي كه بهار را هر سال در آغوش مي كشد

 

 



سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,عارفانه, :: 12:46 ::  نويسنده : nima mahmoodi

به او بگویید آن کس که برای دیدنت لحظه ها را شمارش می کرد

سرانجام تازیانه ی ثانیه ها را بر دوشش حس کرد و ویران شد

به او بگویید دوستش دارم زیر سقف بی کسی

به او بگویید در سراب زندگی همیشه های نگاهم به سمت اوست

به اوبگویید به حرمت این همه عشق واشک ازمن ودنیای من جدا نشود

 



شنبه 1 بهمن 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا, :: 8:29 ::  نويسنده : nima mahmoodi

نه بسته ام به کس دل
نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج
رها رها رها من ....

ز من هر آن که او شد
چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک
از او جدا جدا من ....

نه چشم دل به سویی
نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی
به یاد آشنا من ....

ستاره ها نهفتند
در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست
هوای گریه با من ....



پنج شنبه 29 دی 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,عارفانه, :: 7:55 ::  نويسنده : nima mahmoodi

ذهن را درگیر با عشقی خیالی کرد و رفت.جمله های واضح دل را سوالی کرد و رفت.چون رمیدن های آهو ناز کردن های او.چشم و دستان مرا حالی به حالی کرد و رفت



چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,عارفانه, :: 12:26 ::  نويسنده : nima mahmoodi

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

 

 

هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت

 

 

 

 

تا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم

 

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

 

تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است

 

 

 

 

همواره  مرا  کوی خرابات مقام است

 

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

 

گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست

 

 

 

رفتن   آسان   بود  ار  واقف  منزل  باشی

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

 

اندر   طلب  دوست   همی   بشتابم

 

 

 

 

عمرم  به کران  رسید و  من در خوابم

 

 

 

 

گیرم که وصال دوست در خواهم یافت

 

 

 

این   عمر   گذشته   را  کجا  در  یابم

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

 

شبي  تنها و  بي فانوس خواهم مرد

 

 

 

 

دعا کن بعد ديدار تو باشد وقت پايانم  

 

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

 

گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست

 

 

 

 

رفتن   آسان   بود  ار  واقف  منزل  باشی

 

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 



چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا, :: 12:24 ::  نويسنده : nima mahmoodi


آسمان بارانی است

 

اشك من هم جاری است

شاید این ابر كه می نالد و می گرید از درد من است

آخری اخر ابر هم - از دلم با خبر است

شاید او می داند

كه فرو خوردن اشك

قاتل جان من است

من به زیر باران از غم و درد خودم می نالم

اشك خود را كه نگه می دارم با یه بغض كهنه

من رهایش كردم باز زیر باران

من به زیر باران اشكها می ریزم

همگان در گذرند

باز بی هیچ تامل در من

سر به سوی آسمان می سایم؛

من نمی دانم...

صورتم بارانی است یا آسمان بارانی است

 



چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا, :: 12:23 ::  نويسنده : nima mahmoodi

چگونه بی تو سر كنم

چگونه شب سحر كنم

بدون تو چه آسمان حرام گشته بر دلم

بدون تو چه آسمان خراب گشته بر سرم

بدون تو یه ماهی بدون تنگ

بدون تو سكوت مرده ای خموش

بدون تو ستاره ای بی فروغ

بدون تو پرنده ای شكسته بال

بدون تو شبم - شبی كه ندارد او سحر

بدون تو غروب غم گرفته ام

بدون تو یه ابر تكه پاره ام

بدون تو...

نمی كنم بدون تو زندگی

بدون هیچ معطلی



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 24 صفحه بعد

درباره وبلاگ


این پرنده مهاجر همیشه عاشق پرواز حالا با بالی شکسته میخونه چه غمگین آواز توی یک هجرت جمعی دست بیرحمه صیاد اونو از جفتش جدا کرد با تنهایی آشنا کرد نجوای دو جفت عاشق روی شاخه های تنها شعری عاشقانه بود صدای قشنگ بالش تو فضای بی کرانه بهترین ترانه بود حالا تنها حالا خسته با دلی از غم شکسته بی صدا تر از همیشه با خودش تنها نشسته با صدای غم گرفتش شعر تنهایی میخونه سوز غمگین صداشو اونی که تنهاست میدونه ************* از اینکه به کلبه درویشی من اومدین بسیار خوشحالم. من نیما متولد 1366هستم
نامه يكي از جوانان عسلويه به رئيس جمهور
بهار نو ستارهای فراموش نشدنی احساس شیر باش. دکلمه بهترین راه ها برای فرار از بد بوی بدن پشیمان باش برگرد یارانه پیامک های فلسفی اس ام اس های فلسفی توووووو دیابت چیست و چگونه باید با آن مقابله است ؟ چگونه با آلزایمر مقابله کنیم ؟ چگونه از افزایش کلسترول خون جلوگیری کنیم ؟ در هنگامی که فردی مواد سمی می خورد چگونه از جذب مواد مسموم کننده جلوگیری کنیم ؟ صول مذاکره و چگونه خوب حرف بزنیم ؟
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دل نوشته های پرنده مهاجر و آدرس nima1366.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان