دل نوشته های پرنده مهاجر
 
 
سه شنبه 29 اسفند 1390برچسب:سال,سال نو, :: 20:30 ::  نويسنده : nima mahmoodi

 

سال جدید ، سال1391 رو پیشاپیش به همتون تبریک وتهنیت عرض میکنم وامیدوارم که سال پر خیر وبرکت وسرشار از شادی    

                                                  برای شما وخانواده های محترمتان باشد.

 



شبانه با من عاشق نخوان شعر جدایی را
به یاد آور فقط یک بار تو روز آشنایی را
همان روزی که گشتم عاشق چشمان پاک تو
نمی دانستم اکنون می نوازی بی وفایی را
مگو با من دگر از رفتن و از بازی تقدیر
که من باور ندارم طعم تلخ بی نوایی را
نخوان از وا ژه های تلخ پرواز و صعود و اوج
که من طاقت ندارم درد سخت بی صدایی را
حضور سبز تو در خاطراتم تا ابد با قیست
کنار تو نویسم روی قلبم نام زیبای رهایی را



 بی نگاهِ عشق مجنون نيز ليلايي نداشت
بي مقدس مريمي دنيا مسيحايي نداشت

بي تو اي شوق غزل‌آلوده‌يِ شبهاي من
لحظه‌اي حتي دلم با من هم‌آوايي نداشت

آنقدر خوبي كه در چشمان تو گم مي‌شوم
كاش چشمان تو هم اينقدر زيبايي نداشت!

اين منم پنهانترين افسانه‌يِ شبهاي تو
آنكه در مهتاب باران شوقِ پيدايي نداشت

در گريز از خلوت شبهايِ بي‌پايان خود
بي تو اما خوابِ چشمم هيچ لالايي نداشت

خواستم تا حرف خود را با غزل معنا كنم
زير بارانِ نگاهت شعر معنايي نداشت

پشت درياها اگر هم بود شهري هاله بود
قايقي مي‌ساختم آنجا كه دريايي نداشت

پشت پا مي‌زد ولي هرگز نپرسيدم چرا
در پس ناكاميم تقدير جاپايي نداشت

شعرهايم مي‌نوشتم دستهايم خسته بود
در شب باراني‌ات يك قطره خوانايي نداشت

ماه شب هم خويش مي‌آراست با تصويرِ ابر
صورت مهتابي‌ات هرگز خودآرايي نداشت

حرفهاي رفتنت اينقدر پنهاني نبود
يا اگر هم بود ، حرفي از نمي آيي نداشت

عشق اگر ديروز روز از روز‌گارم محو بود
در پسِ امروز‌ها ديروز، فردايي نداشت

بي تواما صورت اين عشق زيبايي نداشت
چشمهايت بس كه زيبا بود زيبايي نداشت



                                                    

 

 

 

از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست

 

 

بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست 

 

 

 

من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز

 

 

 

 

بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست

 

غمدیده ترین عابر این خاک منم من

 

جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست

 

در خانه ام آواز سکوت است ، خدایا

 

مانند کویری که در آن قافله ای نیست


می خواستم از درد بگوییم ولی افسوس

 

در دسترس هیچکسی حوصله ای نیست

 

شرمنده ام از روی شما بد غزلی شد

 

هرچند از این ذهن پریشان گله ای نیست

 



چقدر خواب ببینم که مال من شده ای

 

و شاه بیت غزل های لال من شده ای

 

چقدر خواب ببینم که بعد آن همه بغض

 

جواب حسرت این چند سال من شده ای

 

چقدر حافظ یلدا نشین ورق بخورد؟

 

تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای

 

چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم

 

 خدا نکرده مگر بی خیال من شده ای

 

هنوز نذر شب جمعه های من اینست

 

 که اتفاق بیفتد حلال من شده ای

 

که اتفاق بیفتد کنارتان هستم

 

 برای وسعت پرواز بال من شده ای

 

میان بغض و تبسم میان وحشت و عشق

 

 تو شاعرانه ترین احتمال من شده ای

 

مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست

عجیب خواب قشنگی ست مال من شده ای



روانشناسی رنگ چشم‌های خود را بخوانید

افراد‌ از روی رنگ چشم، گزینه جد‌ید‌ی است که د‌ر روابط انسانی بی‌تاثیر نبود‌ه و چنانچه د‌رست به کار
رود‌، مشکلات زیاد‌ی را حل خواهد‌ کرد‌. مطلب زیر که توسط یکی از انجمن‌های اینترنتی عربی منتشر شد‌ه است، به بررسی انواع رنگ چشم و شخصیت د‌ارند‌گان آن می‌پرد‌ازد‌.
● رنگ چشم سبز
رنگ چشم سبز، نشان د‌هند‌ه آن است که صاحبان آن، شخصیتی قوی و اراد‌ه‌ای بالا د‌ارند‌. د‌ر تصمیم‌گیری‌ها، خیلی محکم عمل می‌کنند‌ و تا حد‌ی خود‌ رای و مغرور نیز هستند‌. این افراد‌، اعتماد‌ به نفس بالایی د‌ارند‌ و تا آخرین توان خود‌ به د‌یگران کمک می‌کنند‌.
● رنگ چشم آبی
د‌ارند‌گان
چشم‌های آبی، د‌ارای نگاهی عمیق هستند‌ و شخصیتی حساس د‌ارند‌. این افراد‌ به راحتی فکر و نظر خود‌ را به د‌یگران تحمیل می‌کنند‌.
● رنگ چشم مشکی
صاحبان چشمان مشکی، انسان‌هایی رویایی هستند‌ که د‌ر فضای شاعرانه‌ای زند‌گی می‌کنند‌ و همچنین بسیار د‌ست و د‌ل باز هستند‌. بسیار سعی می‌کنند‌ با هر چه د‌ارند‌ به د‌یگران کمک کنند‌. این افراد‌ همچنین د‌ارای خلق و خوی اجتماعی و احساسات ظریف هستند‌.
● رنگ چشم قهوه‌ای
چشم قهوه‌ای، سمبل مهربانی و محبت است و هر چه تیره‌تر باشد‌ مهر و محبت صاحبش بیشتر است. چشم قهوه‌ای‌ها، بسیار خونسرد‌ند‌ و هرچه را که می‌خواهند‌ به راحتی تصاحب می‌کنند‌.
● رنگ چشم خاکستری
صاحبان چشم‌های خاکستری، د‌و د‌سته هستند‌. یا از شخصیتی آرام برخورد‌ارند‌ و یا شخصیتی عصبی و انقلابی د‌ارند‌، ولی د‌ر مجموع انسان‌هایی سرسخت و سنگین د‌ل هستند‌.
● رنگ چشم عسلی
با وجود‌ اینکه
چشم ‌عسلی‌ها، انسان‌هایی خوش قلب هستند‌ ولی با د‌یگران صریح نیستند‌. این افراد‌ همیشه به د‌نبال د‌وست می‌گرد‌ند‌. چشم عسلی‌ها معمولاً از کود‌کی روی پای خود‌ می‌ایستند‌ و د‌وست ند‌ارند‌ به د‌یگران تکیه کنند‌.



چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,بهترین ها, :: 8:44 ::  نويسنده : nima mahmoodi

این لطیفه به عنوان بهترین لطیفه ی جهان از نظر کاربران انگلیسی معرفی شد.

 ===============

زنی ، بچه به بغل سوار اتوبوس شد.

 راننده اتوبوس گفت : بچه ی شما زشت ترین بچه ای است که در عمر دیده ام.

 به زن خیلی برمی خورد.

 زن به مسافری که در کنار او نشسته است می گوید : ” شنیدید ، راننده چه توهینی به من کرد؟ ”

 مسافر می گوید : ” این میمون رو بده به من ، برو پیش رئیس اتوبوسرانی ازش شکایت کن. “



چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:داستان,زیبا,مطالب,مطالب خواندنی,دلنوشته,, :: 8:43 ::  نويسنده : nima mahmoodi

روزی من با یک تاکسی به فرودگاه می رفتم. ما داشتیم در خط عبوری صحیح رانندگی می کردیم که ناگهان یک ماشین درست در جلوی ما از جای پارک بیرون پرید. راننده تاکسی ام محکم ترمز گرفت. ماشین سر خورد، و دقیقاً به فاصله چند سانتیمتر از ماشین دیگر متوقف شد!

 

راننده ماشین دیگر سرش را ناگهان برگرداند و شروع کرد به ما فریاد زدن. راننده تاکسی ام فقط لبخند زد و برای آن شخص دست تکان داد. و منظورم این است که او واقعاً دوستانه برخورد کرد.

 بنابراین پرسیدم: " چرا شما تنها آن رفتار را کردید؟ آن شخص نزدیک بود ماشین تان را از بین ببرد و ما رابه بیمارستان بفرستد!"  در آن هنگام بود که راننده تاکسی ام درسی را به من داد که اینک به آن می گویم:

" قانون کامیون حمل زباله."

او توضیح داد که بسیاری از افراد مانند کامیون های حمل زباله هستند. آنها سرشار از آشغال، ناکامی، خشم، و ناامیدی در اطراف می گردند. وقتی آشغال در اعماق وجودشان تلنبار می شود، آنها به جایی احتیاج دارند تا آن را تخلیه کنند و گاهی اوقات روی شما خالی می کنند.

 به خودتان نگیرید. فقط لبخند بزنید، دست تکان بدهید، برایشان آرزوی خیر بکنید، و بروید.

 آشغال های آنها را نگیرید و پخش کنید به افراد دیگر ی در سرکار، در منزل، یا توی خیابان ها.

 

حرف آخر این است که افراد موفق اجازه نمی دهند که کامیون های آشغال روزشان را بگیرند و خراب کنند.

 زندگی خیلی کوتاه است که صبح با تأسف از خواب برخیزید، از این رو..... " افرادی را که با شما خوب رفتار می کنند دوست داشته باشید. برای آنهایی که رفتار مناسبی ندارند دعا کنید. "



نسیم دانه را از دوش مورچه انداخت...

مورچه دانه را دوباره بر دوشش گذاشت و به خدا گفت:

" گاهی یادم میرود که هستی ، کاش بیشتر نسیم می وزید...



به گزارش مشرق، در یک پارک محلی در بنگال، هنگامی که دو نفر نابینا، نتوانستند شیر آب را پیدا کنند، یک میمون مادر، شیر آب را برای آنها باز کرد و تا هنگامی که آنها آب نوشیده و صورت خود را شستند، میمون همانجا ایستاد و سپس شیر آب را بست و از آنجا دور شد.

 

جملات زیبا گیله مرد



چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:داستان,زیبا,مطالب,مطالب خواندنی,دلنوشته,, :: 8:27 ::  نويسنده : nima mahmoodi

دانشجویی به استادش گفت:
 استاد! اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم او را عبادت نمی کنم.

  استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت: آیا مرا می بینی؟

 دانشجو پاسخ داد: نه استاد! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.

 استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت: تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید!



آدمهای ساده را دوست دارم، همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند، همان ها که برای همه لبخند دارند، همان ها که همیشه هستند برای همه هستند، آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛ عمرشان کوتاه است! بسکه هر کسی از راه میرسد یا ازشان سوءاستفاده میکند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان میدهد، آدمهای ساده را دوست دارم، آنان که بوی ناب " آدمی " میدهند



چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:داستان,زیبا,مطالب,مطالب خواندنی,دلنوشته,, :: 8:12 ::  نويسنده : nima mahmoodi

پرده، اندکی‌ کنار رفت‌ و هزار راز روی‌ زمین‌ ریخت.

رازی‌ به‌ اسم‌ درخت، رازی‌ به‌ اسم‌ پرنده، رازی‌ به‌ اسم‌ انسان.رازی‌ به‌ اسم‌ هر چه‌ که‌ می‌دانی.

و باز پرده‌ فرا آمد و فرو افتاد.و آدمی‌ این‌ سوی‌ پرده‌ ماند با بهتی‌ عظیم‌ به‌ نام‌ زندگی، که‌ هر سنگ‌ریزه‌اش‌ به‌ رازی‌ آغشته‌ بود و از هر لحظه‌ای‌ رازی‌ می‌چکید.

 

در این‌ سوی‌ رازناک‌ پرده، آدمیان‌ سه‌ دسته‌ شدند.

 

گروهی‌ گفتند: هرگز رازی‌ نبوده، هرگز رازی‌ نیست‌ و رازها را نادیده‌ انگاشتند و پشت‌ به‌ راز و زندگی‌ زیستند.

خدا نام‌ آنها را گمشدگان‌ گذاشت.

و گروهی‌ دیگر گفتند: رازی‌ هست، اما عقل‌ و توان‌ نیز هست. ما رازها را می‌گشاییم؛ و مغرورانه‌ رفتند تا گره‌ راز و زندگی‌ را بگشایند.

خدا گفت: توفیق‌ با شما باد، به‌ پاس‌ تلاشتان‌ پاداش‌ خواهید گرفت. اما بترسید که‌ درگشودن‌ همان‌ راز نخستین‌ وابمانید.

و گروه‌ سوم‌ اما، سرمایه‌ای‌ جز حیرت‌ نداشتند و گفتند: در پس‌ هر راز، رازی‌ است‌ و در دل‌ هر راز، رازی.

جهان‌ راز است‌ و تو رازی‌ و ما راز. تو بگو که‌ چه‌ باید کرد و چگونه‌ باید رفت.

خدا گفت: نام‌ شما را مؤ‌من‌ می‌گذارم، خود، شما را راه‌ خواهم‌ برد. دستتان‌ را به‌ من‌ بدهید.

آنها دستشان‌ را به‌ خدا دادند و خدا آنان‌ را از لابه‌لای‌ رازها عبور داد و در هر عبور رازی‌ گشوده‌ شد.

و روزی‌ فرشته‌ای‌ در دفتر خود نوشت: زندگی‌ به‌ پایان‌ رسید.

و نام‌ گروه‌ نخست‌ از دفتر آدمیان‌ خط‌ خورد، گروه‌ دوم‌ در گشودن‌ راز اولین‌ واماند.

و تنها آنان‌ که‌ دست‌ در دست‌ خدا دادند از هستی‌ رازناک‌ به‌ سلامت‌ گذشتند.



شنبه 20 اسفند 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,بهترین ها, :: 15:49 ::  نويسنده : nima mahmoodi

در باغ دلم جوانه ای باید و نیست / شوق غزل ، ترانه ای باید و نیست

دوستی برگ گلی نیست که بر باد رود / تشنه را آب محال است که از یاد رود . . .

خواهم که تو را ببینم اما چه کنم / دیدار تو را بهانه ای باید و نیست . . .



پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا, :: 10:1 ::  نويسنده : nima mahmoodi

کاش در دهکده عشق فراوانی بود
                       توی بازار صداقت کمی ارزانی بود

کاش اگر گاه کمی لطف به هم می کردیم

                        مختصر بود ولی ساده پنهانی بود




پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا, :: 11:33 ::  نويسنده : nima mahmoodi

با بدان منشین که صحبت بد گرچه پاکی تو را پلید کند

افتاب با این بزرگی را لکه ابری ناپدید کند



چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:راز,رازهای زندگی,موفقیت, :: 17:9 ::  نويسنده : nima mahmoodi

 


   دکتر جان دیمارتینی:

فیلسوف، چیروتراپیست ،درمانگر و متخصص تحول شخصیت


"این راز، راز بزرگ زندگی است."


   جان آساراف:
کار آفرین و متخصص پول درآوردن


"می توانیم هر چیزی را که انتخاب می کنیم، هرچه قدر هم که بزرگ باشد ، داشته باشیم. مهم نیست که خواسته ما چقدر بزرگ است . بگو بدانم ،می خواهی در چه جور خانه ای زندگی کنی؟ می خواهی میلیونر بشوی؟ چه کسب کاری می خواهی داشته باشی؟ می خواهی به موفقیت بیشتری برسی؟ واقعا چه می خواهی؟"


   دکتر دنیس ویتلی :
روانشناس و مربی بالا بردن توانمندی ذهن





برای خواندن به ادامه مطلب بروید

 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:راز,رازهای زندگی, :: 16:58 ::  نويسنده : nima mahmoodi

 

آیا از درآمد کافی بهره مند هستید؟ آیا با دیگران ارتباط مطلوبی برقرار می کنید؟ آیا از لحظه لحظه زندیگیتان لذت می برید؟ آیا در زندگی احساس خوشبختی می کنید؟

امیدواریم که اینگونه باشد! ولی اگر پاسختان به سوالات بالا منفی است پیشنهاد می کنیم که حداقل متن زیر را یکبار بخوانید، اگر هم جوابتان مثبت است علت آن را بدانید!

اگر انسان دقیقی باشید حتما با شخصیت هایی مواجه شده اید که از همه چیز می نالند، نا امیدانه فکر می کنند، این افراد از زندگی خود لذتی نمی برند و  مدام در زندگی دچار بد بیاری می شوند. نقطه مقابل این افراد، انسان هایی هستند که امیدوارانه سخن می گویند، هیچ گاه به موانع و مشکلات زندگی نمی اندیشند، ترسی از آینده ندارند، معمولا روحیه ای بسیار شاد دارند و از لحظه لحظه های زندگی لذت می برند.

برای خواندن به ادامه مطلب برید

 



ادامه مطلب ...


اکثر ما نخواسته و ندانسته وقایع زندگیمان را جذب می کنیم. معتقدیم کنترلی روی آنها نداریم، افکار و احساس هایمان به صورت خودکار عمل می کنند؛ در نتیجه همه چیز را ناخودآگاه و ناخواسته جذب می کنیم. باب دویل



سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:اشعار,شعر,مطالب زیبا,عارفانه, :: 11:18 ::  نويسنده : nima mahmoodi

 

دلم میخواهد آنقدر بنویسم تا آرامشی رویایی مرا در خود حل کند . دلم میخواهد دیگر هرگز دلهره ی کابوس های "سکوت" های کشنده اش را بیاد نیاورم . سکوت سرشار از ناگفته هاست و این ناگفته ها تا گفته نشود معما میماند و معما تا حل نشود هر حدس و گمانی را در بر خواهد گرفت از جمله قضاوت ها و در پی آن تصمیمات اشتباه



سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:مطالب,پرمحتوا,جالب,خواندنی, :: 10:51 ::  نويسنده : nima mahmoodi

یه روز یه استاد فلسفه میاد سر کلاس و به دانشجوهاش میگه:

امروز میخوام ازتون امتحان بگیرم ببینم درسهایی رو که تا حالا بهتون دادمو خوب یاد گرفتین یا نه…!

بعد یه صندلی میاره و میذاره جلوی کلاس و به دانشجوها میگه:

با توجه به مطالبی که من تا به امروز بهتون درس دادم، ثابت کنید که این صندلی وجود نداره؟!

دانشجوها به هم نگاه کردن و همه شروع کردن به نوشتن روی برگه…

بعد از چند لحظه یکی از دانشجوها برگه شو داد و از کلاس خارج شد…

روزی که نمره ها اعلام شده بود، بالاترین نمره رو همون دانشجو گرفته بود !

اون فقط رو برگه اش یه جمله نوشته بود:

.

کدوم صندلی ؟



درباره وبلاگ


این پرنده مهاجر همیشه عاشق پرواز حالا با بالی شکسته میخونه چه غمگین آواز توی یک هجرت جمعی دست بیرحمه صیاد اونو از جفتش جدا کرد با تنهایی آشنا کرد نجوای دو جفت عاشق روی شاخه های تنها شعری عاشقانه بود صدای قشنگ بالش تو فضای بی کرانه بهترین ترانه بود حالا تنها حالا خسته با دلی از غم شکسته بی صدا تر از همیشه با خودش تنها نشسته با صدای غم گرفتش شعر تنهایی میخونه سوز غمگین صداشو اونی که تنهاست میدونه ************* از اینکه به کلبه درویشی من اومدین بسیار خوشحالم. من نیما متولد 1366هستم
نامه يكي از جوانان عسلويه به رئيس جمهور
بهار نو ستارهای فراموش نشدنی احساس شیر باش. دکلمه بهترین راه ها برای فرار از بد بوی بدن پشیمان باش برگرد یارانه پیامک های فلسفی اس ام اس های فلسفی توووووو دیابت چیست و چگونه باید با آن مقابله است ؟ چگونه با آلزایمر مقابله کنیم ؟ چگونه از افزایش کلسترول خون جلوگیری کنیم ؟ در هنگامی که فردی مواد سمی می خورد چگونه از جذب مواد مسموم کننده جلوگیری کنیم ؟ صول مذاکره و چگونه خوب حرف بزنیم ؟
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دل نوشته های پرنده مهاجر و آدرس nima1366.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان