دل نوشته های پرنده مهاجر
 
 
چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:داستان,زیبا,مطالب,مطالب خواندنی,دلنوشته,, :: 8:43 ::  نويسنده : nima mahmoodi

روزی من با یک تاکسی به فرودگاه می رفتم. ما داشتیم در خط عبوری صحیح رانندگی می کردیم که ناگهان یک ماشین درست در جلوی ما از جای پارک بیرون پرید. راننده تاکسی ام محکم ترمز گرفت. ماشین سر خورد، و دقیقاً به فاصله چند سانتیمتر از ماشین دیگر متوقف شد!

 

راننده ماشین دیگر سرش را ناگهان برگرداند و شروع کرد به ما فریاد زدن. راننده تاکسی ام فقط لبخند زد و برای آن شخص دست تکان داد. و منظورم این است که او واقعاً دوستانه برخورد کرد.

 بنابراین پرسیدم: " چرا شما تنها آن رفتار را کردید؟ آن شخص نزدیک بود ماشین تان را از بین ببرد و ما رابه بیمارستان بفرستد!"  در آن هنگام بود که راننده تاکسی ام درسی را به من داد که اینک به آن می گویم:

" قانون کامیون حمل زباله."

او توضیح داد که بسیاری از افراد مانند کامیون های حمل زباله هستند. آنها سرشار از آشغال، ناکامی، خشم، و ناامیدی در اطراف می گردند. وقتی آشغال در اعماق وجودشان تلنبار می شود، آنها به جایی احتیاج دارند تا آن را تخلیه کنند و گاهی اوقات روی شما خالی می کنند.

 به خودتان نگیرید. فقط لبخند بزنید، دست تکان بدهید، برایشان آرزوی خیر بکنید، و بروید.

 آشغال های آنها را نگیرید و پخش کنید به افراد دیگر ی در سرکار، در منزل، یا توی خیابان ها.

 

حرف آخر این است که افراد موفق اجازه نمی دهند که کامیون های آشغال روزشان را بگیرند و خراب کنند.

 زندگی خیلی کوتاه است که صبح با تأسف از خواب برخیزید، از این رو..... " افرادی را که با شما خوب رفتار می کنند دوست داشته باشید. برای آنهایی که رفتار مناسبی ندارند دعا کنید. "



نسیم دانه را از دوش مورچه انداخت...

مورچه دانه را دوباره بر دوشش گذاشت و به خدا گفت:

" گاهی یادم میرود که هستی ، کاش بیشتر نسیم می وزید...



به گزارش مشرق، در یک پارک محلی در بنگال، هنگامی که دو نفر نابینا، نتوانستند شیر آب را پیدا کنند، یک میمون مادر، شیر آب را برای آنها باز کرد و تا هنگامی که آنها آب نوشیده و صورت خود را شستند، میمون همانجا ایستاد و سپس شیر آب را بست و از آنجا دور شد.

 

جملات زیبا گیله مرد



چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:داستان,زیبا,مطالب,مطالب خواندنی,دلنوشته,, :: 8:27 ::  نويسنده : nima mahmoodi

دانشجویی به استادش گفت:
 استاد! اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم او را عبادت نمی کنم.

  استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت: آیا مرا می بینی؟

 دانشجو پاسخ داد: نه استاد! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.

 استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت: تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید!



آدمهای ساده را دوست دارم، همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند، همان ها که برای همه لبخند دارند، همان ها که همیشه هستند برای همه هستند، آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛ عمرشان کوتاه است! بسکه هر کسی از راه میرسد یا ازشان سوءاستفاده میکند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان میدهد، آدمهای ساده را دوست دارم، آنان که بوی ناب " آدمی " میدهند



چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:داستان,زیبا,مطالب,مطالب خواندنی,دلنوشته,, :: 8:12 ::  نويسنده : nima mahmoodi

پرده، اندکی‌ کنار رفت‌ و هزار راز روی‌ زمین‌ ریخت.

رازی‌ به‌ اسم‌ درخت، رازی‌ به‌ اسم‌ پرنده، رازی‌ به‌ اسم‌ انسان.رازی‌ به‌ اسم‌ هر چه‌ که‌ می‌دانی.

و باز پرده‌ فرا آمد و فرو افتاد.و آدمی‌ این‌ سوی‌ پرده‌ ماند با بهتی‌ عظیم‌ به‌ نام‌ زندگی، که‌ هر سنگ‌ریزه‌اش‌ به‌ رازی‌ آغشته‌ بود و از هر لحظه‌ای‌ رازی‌ می‌چکید.

 

در این‌ سوی‌ رازناک‌ پرده، آدمیان‌ سه‌ دسته‌ شدند.

 

گروهی‌ گفتند: هرگز رازی‌ نبوده، هرگز رازی‌ نیست‌ و رازها را نادیده‌ انگاشتند و پشت‌ به‌ راز و زندگی‌ زیستند.

خدا نام‌ آنها را گمشدگان‌ گذاشت.

و گروهی‌ دیگر گفتند: رازی‌ هست، اما عقل‌ و توان‌ نیز هست. ما رازها را می‌گشاییم؛ و مغرورانه‌ رفتند تا گره‌ راز و زندگی‌ را بگشایند.

خدا گفت: توفیق‌ با شما باد، به‌ پاس‌ تلاشتان‌ پاداش‌ خواهید گرفت. اما بترسید که‌ درگشودن‌ همان‌ راز نخستین‌ وابمانید.

و گروه‌ سوم‌ اما، سرمایه‌ای‌ جز حیرت‌ نداشتند و گفتند: در پس‌ هر راز، رازی‌ است‌ و در دل‌ هر راز، رازی.

جهان‌ راز است‌ و تو رازی‌ و ما راز. تو بگو که‌ چه‌ باید کرد و چگونه‌ باید رفت.

خدا گفت: نام‌ شما را مؤ‌من‌ می‌گذارم، خود، شما را راه‌ خواهم‌ برد. دستتان‌ را به‌ من‌ بدهید.

آنها دستشان‌ را به‌ خدا دادند و خدا آنان‌ را از لابه‌لای‌ رازها عبور داد و در هر عبور رازی‌ گشوده‌ شد.

و روزی‌ فرشته‌ای‌ در دفتر خود نوشت: زندگی‌ به‌ پایان‌ رسید.

و نام‌ گروه‌ نخست‌ از دفتر آدمیان‌ خط‌ خورد، گروه‌ دوم‌ در گشودن‌ راز اولین‌ واماند.

و تنها آنان‌ که‌ دست‌ در دست‌ خدا دادند از هستی‌ رازناک‌ به‌ سلامت‌ گذشتند.



اکثر ما نخواسته و ندانسته وقایع زندگیمان را جذب می کنیم. معتقدیم کنترلی روی آنها نداریم، افکار و احساس هایمان به صورت خودکار عمل می کنند؛ در نتیجه همه چیز را ناخودآگاه و ناخواسته جذب می کنیم. باب دویل



سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:مطالب,پرمحتوا,جالب,خواندنی, :: 10:51 ::  نويسنده : nima mahmoodi

یه روز یه استاد فلسفه میاد سر کلاس و به دانشجوهاش میگه:

امروز میخوام ازتون امتحان بگیرم ببینم درسهایی رو که تا حالا بهتون دادمو خوب یاد گرفتین یا نه…!

بعد یه صندلی میاره و میذاره جلوی کلاس و به دانشجوها میگه:

با توجه به مطالبی که من تا به امروز بهتون درس دادم، ثابت کنید که این صندلی وجود نداره؟!

دانشجوها به هم نگاه کردن و همه شروع کردن به نوشتن روی برگه…

بعد از چند لحظه یکی از دانشجوها برگه شو داد و از کلاس خارج شد…

روزی که نمره ها اعلام شده بود، بالاترین نمره رو همون دانشجو گرفته بود !

اون فقط رو برگه اش یه جمله نوشته بود:

.

کدوم صندلی ؟



دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:داستان,زیبا,مطالب,مطالب خواندنی,دلنوشته,, :: 10:18 ::  نويسنده : nima mahmoodi

 

 

زمان می گذرد و در انتهای راه می فهمی چقدر حرف نگفته دردل باقی ماند

 

حرفهایی که می توانست راهی به سوی عشق باشد

 

حرفهای نا تمامی که در کوچه های بن بست زندگی اسیرند

 

ناگهان لحظه غربت می رسد و تو در میابی که چقدر زود دیر شده

 

به تکاپو می افتی ....در غربت بیابان و در کوچ شبانه پرستوها

 

در لحظه وصال موج و ساحل دنبال عشق می گردیژ

 

دیر شده خیلی دیر

 

هر روز دوست داشتن را به فردا می انداختی و حالا می بینی دیگر فردایی وجود ندارد

 

سالها چشمت را به رویش بسته بودی و نمی دانستی

 

و یا شاید نمی فهمیدی

 

امروز حقیقت را باور می کنی....

اما افسوس که زودتر از آنچه فکر می کردی دیر شده

 



یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:مطالب,پرمحتوا,جالب,خواندنی, :: 8:11 ::  نويسنده : nima mahmoodi

آسانترین کار دنیا اینست که تو خودت باشی و سخت ترین کار دنیا اینست که تو آنی باشی که دیگران از تو انتظار دارند!



پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:داستان,زیبا,مطالب,مطالب خواندنی,دلنوشته,, :: 8:54 ::  نويسنده : nima mahmoodi

قانون های ذهنی می گن خوشبختی یعنی رضایت.مهم نیست ...چی داشته باشی یا چقدر، مهم اینه که از همونی که داری راضی هستی یا نه؟!چون یه وقتهایی آدم خیلی چیزها داره اما باز هم احساس خوشبختی نداره! و بر عکسش...پس یه قانون وجود داره، که می گه:
میزان خوشبختی = میزان رضایت

برای خواندن به ادامه مطالب برید



ادامه مطلب ...


سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:داستان,زیبا,مطالب,مطالب خواندنی,دلنوشته,, :: 15:54 ::  نويسنده : nima mahmoodi

گاهی از چشم هم می افتیم، بی آنکه ایستاده باشیم روی لبه ها  یا کسی هل مان داده باشد.از چشم هم می افتیم و نه چتر همراهمان هست، نه کسی آن پائین آغوش باز کرده ما را بگیرد. از چشم هم می افتیم و هرچه فکر می کنیم یادمان نمی آید قصد خودکشی داشته باشیم.

 



با نگاه پست همه چیز را می توان ننگ شمرد حتی مهر مادر به فرزند را ... حکیم ارد بزرگ



انسان نمی تواند به همه نیکی کند، ولی می تواند نیکی را به همه نشان دهد. رولن



کلمات حباب آبند و اعمال قطره طلا . ضرب المثل شرقی



آدمی با کینه ، زندگی را بر دوستان نیز تنگ می کند . حکیم ارد بزرگ



کار ریشه های تلخ و میوه شیرین دارد. ضرب المثل آلمانی



نگارش اندیشه ها، سرمایه آینده است. ضرب المثل اسپانیائی



فریب بی گناه ، خفتی هولناک در پی دارد . حکیم ارد بزرگ



به همه عشق بورز، به تعداد کمی اعتماد کن، و به هیچکس بدی نکن. شکسپیر



برای خواندن بقیه مطالب به ادامه مطالب برید



ادامه مطلب ...


حکیم فردوسی توسی :

سخنهای باینده گویم کنون

که دلرا به شادی بود رهنمون

همیشه خردمند و امیدوار

نبیند جز از شادی روزگار



حکیم ارد بزرگ :

اگر پایکوبی و شادی نباشد ، جهان را ارزش زیستن نیست .



حکیم بزرگمهر :

دل  اهل دانش وقتی شاد می گردد که بردبار بوده و مردم بی شرم را به خویش نزدیک نکند .



حکیم خیام نیشابوری :

می خوردن و شاد بودن آیین منست

فارغ بودن ز کفر و دین؛ دین منست

گفتم به عروس دهر کابین تو چیست

گفتــا دل خـرم  تـو کابین  مـن  است

 




خوش نامی
آدم مادیگرا
جوان و ثروت
گام نخست
آه و بردباری
بازی
کردار ناپسند
زبان
خوشرویی
بن خرد
ساختار
باور
نجابت زن
امنیت
خودخواه
راه اندیشه و ارزیابی
کارمندان نابکار
بد اندیش
خودخواهی
گفتگو با نادان
آرامش
خبرهای نادرست
خود شناسی
رَد راستی
راستی
دیدگاه مردم
امید
فرهنگ
بسوی پیروزی
جهان دیگر
اشک
واژه ها
فرهنگ و هنر
گذشت
شاد زیستن
غم ها
خرد
شادی
بدگویی
پیمان شکن
زایش
آموزگار
اندیشمند
فریاد
چوپان بیدار
زیستگاه طبیعی
خود کامگان
خودخواه
آرمان
یاد اشک
کنش آب و هوا
بزمگاه جهان
سو سو ی امید
پرده پوشی (سانسور)
اهل خرد
پایداری و تلاش
منتقدین پر حرف
بردباری و امید
پیشرفت مردم
ناراست
تنهایی کارآمد
دستمزد
آرامش
آز
بداندیش
خواست همگانی
دام نقادان
تجربه
فریفته نگاه
گفتار نیکو
آدمهای فرهمند
بسامدهای کیهانی
پیرامونیان ما
نگاه ما
خموشی
سکوت
آتش خشم
کُرنش
خطر
راه آشتی
در بسته
بردباری
آمادگی
کردار و رفتار
آیین آموزشی
منش آدمی
بیداری
فریبنده
خوار نمودن
سرباز
تاراج و شورش
بخت
گذشت
فراز
شایستگان
خنده
لبخند
پیشرفت
مستمند
عشق
خوی آدمی
ویژه گی آدمهای کارآمد
راه گم کرده
نگاه ما به انسان ها
نیروی تنهایی
پژوهش
گزینش
ترانه زاری
شادی و امید
بدبختی
آدم خودبین
میزان فر
جدایی
داوری (قضاوت)
مرد دلیر
پرتگاه
هنرمند و نویسنده مزدور
بهترین آموزگار استاد
ارزش خویش
کودک امروز
بی وفایی
کارمند نابکار
زایش و پویش
روشنترین ستاره ها
هرج و مرج
زخم شمشیر
سختی های روزگار
سختی های بزرگ
ثروت
باور به پیروزی
آزادگان میهن پرست
جشن های پیاپی
شیره نوروز
بهشت ما
بهانه زندگی
کتاب ها
کینه
در بند زندگی روزمره
پیران فریبکار
زندگی از آغاز
سیاه و سفید کردن اینترنت
با ارزشترین نشان
اندرز بسیار
یک شاخه گل
اندرز
همراه و یاور
شایستگی ها
رنج



پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:عافانه,شاعرانه,مطالب ,جذاب, :: 8:27 ::  نويسنده : nima mahmoodi

آنكه نداند ونداند كه نداند در جهل مركب ابدالدهر بماند
آنكه نداند و بداند كه نداند لنگان خرك خویش به مقصد برساند
آنكه بداند و نداند كه بداند بیدارش نما بیش از این خفته نماند
آنكه بداند و بداند كه بداند اسب شرف از گنبد گردان برهاند




دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد          به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد

 

در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی‌کاران           به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد

 

ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس             یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد

 

تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید            تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد

 

به هر دیگی که می‌جوشد میاور کاسه و منشین         که هر دیگی که می‌جوشد درون چیزی دگر دارد

 

نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد              نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد

 

بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان                    میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد

 

بنه سر گر نمی‌گنجی که اندر چشمه سوزن                اگر رشته نمی‌گنجد از آن باشد که سر دارد

 

چراغست این دل بیدار به زیر دامنش می‌دار                            از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر دارد

 

چو تو از باد بگذشتی مقیم چشمه‌ای گشتی                          حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد


 

چو آبت بر جگر باشد درخت سبز را مانی                      که میوه نو دهد دایم درون دل سفر دارد

 



هيچ كدام از ما نمي‌تواند ديروزش را تغيير دهد، ولي همه‌ي ما مي‌توانيم فرداي خود را تغيير دهيم.((كولين پاول))



براي بالا بردن سرعت اعمال مختلفي كه در ويندوز انجام مي شود مي توانيد از روش زير استفاده كنيد :
در پارتيشن بندي هارد ديسك خود يك درايو جداگانه كه فقط براي فضاي مبادله استفاده خواهد شد جدا كنيد. اين درايو حداقل بايد 200 مگابايت فضا داشته باشد. در مسير زير :
Control Panel\ system\advanced tab\performance\ virtural memory
روي گزينه let me specify my own setting كليك كرده و آن را روي درايوي كه به اين منظور جدا كرده ايد set كنيد.
اگر شما آن درايو را به اندازه 200 مگا بايت گرفته ايد بايد كمترين مقدار را 150 مگا بايت و بيشترين مقدار را 200 مگا بايت قرار دهيد كامپيوتر خود را restart كنيد بايد يك بهبودي محسوس در سيستم ملاحظه كنيد.



شنبه 24 دی 1390برچسب:عافانه,شاعرانه,مطالب ,جذاب,دکتر,علی,شریعتی, :: 10:58 ::  نويسنده : nima mahmoodi

-آنگاه که تقدیر نیست و از تدبیر نیز کاری ساخته نیست خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه اندامها

و نیروهای روح و با قدرتی که در صمیمیت است تجلی کند اگر هم هستیمان را یک خواستن کنیم یک

خواستن مطلق شویم و اگر با هجوم و حمله های صادقانه و سرشار از امید و یقین و ایمان بخواهیم پاسخ

خویش را خواهیم گرفت.

 

 

۲-خداوندا
از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدارم
حال که بزرگ شده ام
و
کسی را دوست می دارم
می گویند:
فراموشش کن

۳-خدایا به من زیستنی عطا کن
که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است
حسرت نخورم
و مردنی عطا کن
که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم

۴-خدایا من در کلبه حقیرانه خود کسی را دارم که تو در ارش کبریایی خود نداری
منچون تویی را دارم
وتو چون خود نداری

۵-پروردگارا به من تو فیق عشق بی هوس،تنهایی در انبوه جمعیت و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند عنایت فرما

۶-… نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد … نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

… ولی بسیار مشتاقم … که از خاک گلویم سوتکی سازد … گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ

و بازیگوش … تا که پی در پی دم گرم خویش را بر گلویم سخت بفشارد …. و سراب خفتگان خفته را

آشفته تر سازد … تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را …

۷-به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم .

۸-روزی که بود ندیدم….روزی که خواند نشنیدم
روزی دیدم که نبود….روزی شنیدم که نخواند

۹-خدایا به من توفیق تلاش در شکست
صبر در نومیدی
عظمت بی نام دین بی دنیا
عشق بی هوس عطا کن

۱۰-سرمایه های هر دلی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.

۱۱-من هرگز نمی نالم…قرنها نالیدن بس است…میخواهم فریاد بزنم…!اگر نتوانستم سکوت میکنم….

۱۲-همواره روحی مهاجر باش به سوی مبدا به سوی آنجا که بتوانی انسانتر باشی
و از انچه که هستی و هستند فاصله بگیری این رسالته دائمی توست

۱۳-خداوندا به هر کس که دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است و به هر کس

که دوست میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است.

۱۴-هر انسان کتابی است در انتظار خواننده اش.

۱۵-انها(دشمنان)از فهمیدن تو می ترسند.از گاو که گنده تر نمیشوی می دوشنت و از اسب
که دونده تر نمیشوی سوارت میشوند و از خر که قوی تر نمیشوی بارت میکنند. انها از
فهمیدن تو میترسند.

۱۶-ارزش انسان به اندازه حرف هایی هست که برای نگفتن دارد.

۱۷-اگر تنهاترین تنهاها شوم باز خدا هست.او جانشین همه نداشتن هاست.نفرین و آفرین ها
بی ثمر است.اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد تو
تنهای مهربان و جاوید و آسیب ناپذیر من هستی.ای پناهگاه ابدی !
تو میتوانی جانشین همه بی پناهی ها شوی.

۱۸-عمیقترین و بهترین تعریف از عشق این است که :
عشق زاییده تنهایی است…. و تنهایی نیز زاییده عشق است…
تنهایی بدین معنا نیست که یک فرد بیکس باشد …. کسی در پیرامونش نباشد!
اگر کسی پیوندی ، کششی ، انتظاری و نیاز پیوستگی و اتصالی در درونش نداشته باشد تنها نیست!
برعکس کسی که چنین چنین اتصالی را در درونش احساس میکند…
و بعد احساس میکند که از او جدا افتاده ، بریده شده و تنها مانده است ؛
در انبوه جمعیت نیز تنهاست ……
کتاب نیایش

۱۹-خدایا : «چگونه زیستن »را به من بیاموز ،« چگونه مردن» را خود ، خواهم دانست .
خدایا : رحمتی کن تا ایمان ، نام ونان برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را؛ وحتی نامم را در خطر ایمانم افکنم.
تا از آنها باشم که پول دنیا می گیرند وبرای دین کار می کنند ؛ نه آنها که پول دین می گیرند وبرای دنیا کارمی کنند .

۲۰-باور نمی کنم هرگز باور نمی کنم که سال های سال همچنان زنده ماندنم به طول انجامد. یک کاری خواهد شد.

زیستن مشکل است و لحظات چنان به سختی و سنگینی بر من گام می نهند و دیر می گذرند

که احساس می کنم خفه می شوم. هیچ نمی دانم چرا؟ اما می دانم کس دیگری در درون من پا گذاشته است

و اوست مرا چنان بی طاقت کرده است. احساس می کنم دیگر نمی توانم در خود بگنجم

و در خود بیارامم و از بودن خویش بزرگتر شده ام و این جامه بر من تنگی می کند.

این کفش تنگ و بی تا بی قرار!عشق آن سفربزرگ! آه چه می کشم!

چه خیال انگیز و جان بخش است این جا نبودن.

۲۱-معشوق من چنان لطیف است که خود را به « بودن » نیالوده است
که اگر جامه ی وجود بر تن می کرد نه معشوق من بود . . .

۲۲-چه تلخ و غم انگیز است سرنوشت کسی که طبیعت نمی تواند سرش کلاه بگذارد… این سرزمین را

با عقل مصلحت اندیش ساخته اند. پس باید با عقل مصلحت اندیش در آن زیست. و چاره ایی دیگر پیدا نیست

و من «چنین کردم» اما «چنین نبودم» و این دوگانگی مرا همواره دو نیمه می کرد.



فکر می‌کنید هم اتاقی یا خواهر یا برادرتان کمی در مورد کامپیوترتان کنجکاو است و شک دارید از آن استفاده کرده یا نه؟ در اینجا ترفندی ساده معرفی خواهم کرد که می‌توانید به راحتی تشخیص دهید که آیا کسی از کامپیوترتان استفاده کرده است یا نه. می‌توانید از پسورد و یا برنامه prey استفاده کنید اما همان طور که می‌‌دانید راه‌هایی برای دور زدن پسورد نیز وجود دارد و ضمنا در این روش نیازی به نصب نرم افزار خاصی نیست. این ترفند را در ادامه‌ی مطلب برای دو سیستم عامل ویندوز و مک آورده‌ام.

سیستم عامل ویندوز

کاربران ویندوز تنها باید برنامه Event Viewer را باز کنند، این برنامه به شما کمک می‌کند بفهمید کامپیوترتان آخرین بار کی روشن خاموش شده و چه عملیاتی انجام داده است.

۱- به منوی استارت رفته و Event Viewer را در جعبه جستجو تایپ کرده و اینتر بزنید.

۲- در نوار سمت چپ روی Windows Logs دو بار کلیک کنید.

۳-روی System راست کلیک کرده و Filter Current Log را انتخاب کنید.

۴-در پنجره ای که نمایش داده می شود دنبال Event Sources بگردید. Power-Troubleshooter را از منوی کشویی انتخاب کرده و روی OK کلیک کنید. به بخش وسطی پنجره Event Viewer نگاه کنید، باید زمان‌های روشن و خاموش شدن کامپیوتر را ترتیب زمان ببینید و دنبال زمانی که شک دارید کامپیوترتان روشن شده یا نه بگردید. می‌توانید با کلیک بر روی آن‌ها جزئیاتشان را هم ببینید. پس از آن می‌توانید ردپاهایی که شخص در اسناد، مرورگر و… از خود بر جای گذاشته دنبال کنید.



ادامه مطلب ...


چندی پیش با تاریخچه ضبط موسیقی در پیچ گوشتی آشنا شدید. در اوایل ۱۸۸۰ ضبط صدا کاری جدید محسوب می‌شد. در آن زمان این عمل آنقدر جدید محسوب می‌شد که، گراهام بل و همکارانش هنوز روی کشف بهترین روش برای انجام این کار آزمایش می‌کردند.

در موزه‌ی اسمیت سونیان بعضی از این لوح‌ها که برای ضبط صوت در آن زمان مورد استفاده قرار گرفته بود، وجود دارد.

دانشمندان توسط اسکنرهای نوری سه بعدی توانستند برای اولین بار، صداهای موجود در این لوح ها را بیرون کشیده و پخش کنند.

آزمایشگاه Volta در سال ۱۸۸۰ توسط بل، برادر و پسر عمویش تاسیس شده بود. تامی ادیسون در سال ۱۸۷۷ گرامافونش را که دارای کیفیت خوبی نبود اختراع کرد. گروه بل سعی داشتند شیوه‌ای بهتر برای ضبط صوت کشف کنند که این سعی و خطا‌ها تا سال ۱۸۸۶ به طول انجامید. در این ۶ سال آن‌ها سعی و خطایشان را روی موادی مثل لاستیک، موم، فویل‌های باریک، نوار‌هایی از جنس فلز برنج و حتی دیسک‌های شیشه‌ای با استفاده از اشعه‌ی نوری آزمایش کردند.



ادامه مطلب ...


اگر شما پسورد ویندوز ۷ خود را فراموش کرده باشید، می توانید این پسورد را با استفاده از فایل Password reset disk ریست نمایید و با پسورد جدیدی که وارد می‌نمایید، وارد محیط ویندوز ۷ شوید.

روش ایجاد فایل Password reset disk

1 . یک حافظه فلش به کامپیوترتان متصل کنید.
۲ . از کنترل پنل وارد User account شوید.
۳ . در قسمت چپ پنجره‌ی باز شده گزینه ی create a password reset disk را انتخاب کنید و دستورالعمل‌ها را دنبال کنید. (یعنی Next یا Ok که ظاهر می شود را کلیک کنید) با این کار فایل Password reset disk در فلشتان ذخیره می‌شود

هنگامی که پسورد کامپیوترتان را فراموش کردید، از همین فایل ذخیره شده در فلش برای تغییر پسوردتان استفاده .هنگامی که پسورد کامپیوترتان را فراموش کردید، از همین فایل ذخیره شده در فلش برای تغییر پسوردتان استفاده

 



ادامه مطلب ...


تصاویری زیبا از ایستگاه فضایی بین المللی در حالی به ثبت رسیده اند که این لابراتوار مدارگرد بزرگ در حال عبور از کنار ماه و مشتری بوده است.



ادامه مطلب ...


خیلی از كاربران نیمباز برای شروع از پسوردهای كوتاه و رند استفاده می كند كه این كار سبب هك شدن ای دی نیمباز می شود
من در این پست قصد دارم كه سه روش بسیار ساده را به شما معرفی كنم تا براحتی بتوانید هرچقدر كه دوست دارید پسورد خود را تغییر دهید

روش اول با نرم افزار bombusmod :

با نرم افزار انلاین شوید (روش استفاده و دانلود bombusmod در سایت موجود میباشد)
بعد گزینه menu را انتخاب كنید سپس گزینه tools و بعد گزینه service discovery انتخاب كنید
حالا گزینه nimbuzz.com را انتخاب كنید
چند لحظه صبر كنید و گزینه Register را انتخاب كنید و بر روی گزینه password رفته و ان را انتخاب كنید
در این قسمت پسورد خود را میبینید ان را پاك كنید و پسورد جدید را وارد كنید و در اخر گزینه send رو بزنید
كار تمام است


روش دوم با web.nimbuzz :

در این روش شما میتوانید از خود سایت نیمباز اقدام به عوض كردن پسورد خود كنید
به سایت
web.nimbuzz.com بروید و ایدی و پسورد خود را وارد كنید تا انلاین شوید
بعد از انلاین شدن addcontact شما ظاهر می شود
در قسمت پایین بر روی گزینه setting رفته و ان را انتخاب كنید
در این قسمت شما 8 گزینه میبینید كه باید change pasword را انتخاب كنید
در قسمت Enter your new password: پسورد جدید خود را وارد كنید و در قسمت Repeat your new password: دوباره ان را تكرار كنید و change password را بزنید تا پسورد جدید ذخیره شود
در این قسمت نیز كار تمام است
البته با wap.nimbuzz.com هم میشه.

روش سوم با nimbuzz pc :

در این روش شما به نیمباز برای كامپیوتر نیاز دارید
با nimbuzz pc انلاین شود
به قسمت tools رفته و گزینه options رو انتخاب كنید
در قسمت چپ 7 گزینه میبینید كه شما باید گزینه accont رو انتخاب كنید
در این قسمت change password كنید و پسورد جدید را وارد نموده و ok را بزنید تا پسورد ذخیره شود
در این بخش نیز كار تمام است

 



آموزش :

1- اول با بومباس آنلاین بشید.

2- حتما باید خودتون مدیر روم باشید.

3- حالا MENU رو بزنید.

4- گزینه CONFERNCES را بزنید.

5- از لیست روم ها ، رومی که مدیرش هستید رو انتخاب کنید و MENU رو بزنید.

6- حالا از لیست MENU گزینه ی CONFIGURE ROOM رو انتخاب کنید .

7- حالا یکم صبر کنید تا یه صفحه جدید باز بشه.

8- حالا تیک گزینه ی PASWORD REQUIRED TO ENTER رو بزنید.

9- تو قسمت PASSWORD ، رمز مورد نظرتون رو بنوسید.

 




aval namafzaro downloadesh mikonin k akharin noskhasho payin gozashtam.kheyle khob bade downloado nasbesh k kheyli rahate mirim soraqe amuzeshe online kardane idimon
(connect) bahash
namafzaro ejrash mikonin bad ye meno miyad (account creation wizard) forwardo mizanin tavajjoh konid k tikesh ru avvali bashe bad panjareye badi miyad tu in panjare tu qesmate jabber id idituno benvisid masalan:
dashte.sabz bad tu kadre badi jeloye (@) benvisid: nimbuzz.com tu qesmate password ham k passworde tuno benvisid b hamin rahati hala forwardo bezanid bad tu panjareye badi finisho bezanid tu marhaleye badi sabr konid ta iditun load beshe ya hamun sighn in beshid age khodkar sighn in nashodid ru profiletun kelik rast konid bad az qesmate status available bezanid va sabr konid ta load she dg tamum hala az chat kardan ba gajim lezzat bebarid


توجه:این نرم افزار علاوه بر اینکه تمامیه قابلیت های نیمباز موبایلو داره بلکه خیلی از قابلیت های جدید هم بهش اضافه شده در ضمن این نرم افزار بخشه کد های
xml داره که اگه خواستین میتونین ازش به راحتی استفاده کنید واسه رفتن به چت روم ها روی ایدیتون کلیک راست کنید بعد join a new group chat بزنید تو پنجره ای که باز میشه تو قسمته recently اسمه رومه مورده نظرتونو بدون خطا بنویسید.تو قسمته server هم conferenc.nimbuzz.com انتخاب کنید حالا تیکه bookmark this room بزنید تا دیگه اسمه رومو وارد نکنیدو save بشه حالا join بزنید و وارده چت رومتون بشین

یه نکته لازم به ذکر:میدونم خیلیاتون اینارو فوته ابینو حتما میگین انگاری داره به یه بچه دبستانی اموزش میده من اموزششو کامل گفتم تا همه ازش بتونن راحت استفاده کنن چون همه که مثله شما هکرو حرفه ای نیستن اون بالا هم گفتم که در سطحه خودم میتونم بگم نه بیشترو نه کمتر اگه سوالی درمورده این نرم افزار دارین حتما بگین تا جوابتونو بدم

این نرم افزار کاملا تست شده


دانلود اخرین نسخه گاجیم با حجمه 15.1 مگابایت



پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:داستان,زیبا,مطالب,مطالب خواندنی,دلنوشته,, :: 8:53 ::  نويسنده : nima mahmoodi

بانوى خردمندى در کوهستان سفر مى کرد که سنگ گران قیمتى را در جوى آبى پیدا کرد. روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود. بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید، از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد. زن خردمند هم بى درنگ، سنگ را به او داد.مسافر بسیار شادمان شد و از این که شانس به او روى کرده بود، از خوشحالى سر از پا نمى شناخت. او مى دانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر، مى تواند راحت زندگى کند، ولى چند روز بعد، مرد مسافر به راه افتاد تا هرچه زودتر، بانوى خردمند را پیدا کند. بالاخره هنگامى که او را یافت، سنگ را پس داد و گفت:«خیلى فکر کردم. مى دانم این سنگ چقدر با ارزش است، اما آن را به تو پس مى دهم با این امید که چیزى ارزشمندتر از آن به من بدهى. اگر مى توانى، آن محبتى را به من بده که به تو قدرت داد این سنگ را به من ببخشى



 

براي تو اي نفسم...
اين چند خط را مي نويسم...
چقدر زجرم دادي ...
چقدر مرا اندوهگين و پريشان كردي و زندگيم را سخت كردي...
اي نفس تا كي آخر، اي نفس ....
مرا با گناه هلاك مي كني .... و با اشتباه خسته ...
آيا از دنيا و زينتهايش سيرنمي شوي و دست برنمي داري...
مرا با دنيا و زينتهايش رها نكن ... زيرا روزي از اين دنيا سفر خواهي كرد
هرروز به اميد فردايي كه مي آيد مي نشيني و فردا منتظرفرداي بعدي...
و هر روزي كه مي گذرد به اجل نزديكتر مي شوي...
تا كي نافرماني خدا را مي كني؟
و تا كي اي نفس غافل هستي و به لهو و لعب مي پردازي؟
آيا گمان مي كني كه با وعده ها ،غفلتها و كارهاي بيهوده، سعادت خوشي و شادماني را از خدا هديه مي گيري...
نه، هزاران بار نه.......
آيا انسان در اين دنياي فاني و حقير مي تواند به شادماني و سعادت برسد؟؟!!
آيا انسان با چيز فاني به خوشختي مي رسد؟؟
آيا انسان با خوشي كوتاهي كه به دنبال آن غم اندوه است شادمان مي شود؟؟
آيا انسان از گناه زايل و لذت زودگذر لذت مي برد؟؟
نه به خدا قسم من از هر كسي بهتر تو را مي شناسم..
تو به لذت فاني راضي نمي شوي...
و نه دنياي فاني...
زيرا عاقل براي چيز فاني سعي و تلاش نمي كند حتي اندكي از نيرويش را براي آن به كار نمي برد...
بلكه مطمئنا به چيز باقي طمع دارد...
آنگاه كه براي چيزي تلاش و كوشش كردي، اي نفس ثمره و نتيجه آنرا مي بيني...
دنيا گذرا است ... و زينتها و خوشي هايش و امتحانات و هرچه درآن است فاني مي باشند..
(
كل من عليها فان)
حتي تو اي نفس فنا خواهي شد و مي ميري.. و چه به ارث گذاشتي و چه اندوخته كردي و براي بعد از مرگ چه اعمالي انجام داده اي؟؟
اي نفس به خدا قسم تو براي من با ارزشي...
زيرا با تو و از طريق عمل تو .... شقاوت و خواري يا سعادت و خوشبختي من مشخص مي شود...
بوسيله تو اي نفس.... وارد آتش سوزان خواهم شد
و بوسيله تو اي نفس.... وارد بهشتي مي شوم كه به پهناي آسمان و زمين است
توبه كن اي نفسم توبه كن... قبل از آنكه ديگر نتواني توبه كني.....
آن هنگام كه از معاصي و هوي و لهو دست كشيدي .... طعم حقيقي خوشي و راحتي را در پرتو ايمان و ياد خداي رحمان مي چشي...
تو خوب مي داني كه گناه باعث غم و اندوه ، مشكلا ت و زندگي سخت مي شود چنانچه خداوند متعال فرموده:
((
ومن اعرض عن ذكري فان له معيشة ضنكا))
به سوي خدا رو كن ، گناه و بيهودگي ديگر كافي است...
هرچه كردي ديگر كافي است ... عصيان و هوي ديگر كافي است
تو را ندا مي دهم ... ازتو خواهش مي كنم ... براي بازگشت به سوي خداوند عزوجل
همانا فرصت از دست رفت .... با توبه و عزمي استوار و با عبادات خويش روي آور... به سوي آمرزنده مهربان...
زمان بازگشتت فرا رسيده ... زمان بازگشتت فرا رسيده ...
فرصت از دست مي رود.!!!!

 



پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:داستان,زیبا,مطالب,مطالب خواندنی,دلنوشته,, :: 8:51 ::  نويسنده : nima mahmoodi

یکروز وقتى کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگى را در تابلوى اعلانات دیدند که روى آن نوشته شده بود:

«دیروز فردى که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت ١٠ در سالن اجتماعات برگزار مى‌شود دعوت مى‌کنیم.»


در ابتدا، همه از دریافت خبر مرگ یکى از همکارانشان ناراحت مى‌شدند امّا پس از مدتى، کنجکاو مى‌شدند که بدانند کسى که مانع پیشرفت آن‌ها در اداره مى‌شده که بوده است.

این کنجکاوى، تقریباً تمام کارمندان را ساعت١٠ به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعیت زیاد مى‌شد هیجان هم بالا مى‌رفت. همه پیش خود فکر مى‌کردند:

«این فرد چه کسى بود که مانع پیشرفت ما در اداره بود؟ به هر حال خوب شد که مرد!»

کارمندان در صفى قرار گرفتند و یکى یکى نزدیک تابوت مى‌رفتند و وقتى به درون تابوت نگاه مى‌کردند ناگهان خشکشان مى‌زد و زبانشان بند مى‌آمد.

آینه‌اى درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه مى‌کرد، تصویر خود را مى‌دید. نوشته‌اى نیز بدین مضمون در کنار آینه بود:

«تنها یک نفر وجود دارد که مى‌تواند مانع رشد شما شود و او هم کسى نیست جزء خود شما. شما تنها کسى هستید که مى‌توانید زندگى‌تان را متحوّل کنید. شما تنها کسى هستید که مى‌توانید بر روى شادى‌ها، تصورات و موفقیت‌هایتان اثر گذار باشید. شما تنها کسى هستید که مى‌توانید به خودتان کمک کنید.

زندگى شما وقتى که رئیستان، دوستانتان، والدین‌تان، شریک زندگى‌تان یا محل کارتان تغییر مى‌کند، دستخوش تغییر نمى‌شود. زندگى شما تنها فقط وقتى تغییر مى‌کند که شما تغییر کنید، باورهاى محدود کننده خود را کنار بگذارید و باور کنید که شما تنها کسى هستید که مسئول زندگى خودتان مى‌باشید.

مهم‌ترین رابطه‌اى که در زندگى مى‌توانید داشته باشید، رابطه با خودتان است.

خودتان را امتحان کنید. مواظب خودتان باشید. از مشکلات، غیرممکن‌ها و چیزهاى از دست داده نهراسید. خودتان و واقعیت‌هاى زندگى خودتان را بسازید.


دنیا مثل آینه است. انعکاس افکارى که فرد قویاً به آن‌ها اعتقاد دارد را به او باز مى‌گرداند. تفاوت‌ها در روش نگاه کردن به زندگى است.»

 



وقتی سارا دخترك هشت ساله‌ای بود، شنید كه پدر و مادرش درباره برادر كوچكترش صحبت می‌كنند. فهمید كه برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند. پدر به تازگی كارش را از دست داده بود و نمی‌توانست هزینه جراحی پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنید كه پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه می‌تواند پسرمان را نجات دهد

سارا با ناراحتی به اتاق خوابش رفت و از زیر تخت قلك كوچكش را در آورد. قلك را شكست، سكه‌ها را روی تخت ریخت و آنها را شمرد، فقط پنج دلار!


بعد آهسته از در عقبی خانه خارج شد و چند كوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوی پیشخوان انتظار كشید تا داروساز به او توجه كند ولی داروساز سرش شلوغ‌تر از آن بودكه متوجه بچه‌ای هشت ساله شود
دخترك پاهایش را به هم می‌زد و سرفه می‌كرد ولی داروساز توجهی نمی‌كرد. بالاخره حوصله سارا سر رفت و سكه‌ها را محكم روی شیشه پیشخوان ریخت.


داروساز جا خورد، رو به دخترك كرد و گفت: چه می‌خواهی؟
دخترك جواب داد:‌ برادرم خیلی مریض است، میخواهم معجزه بخرم.
داروساز با تعجب پرسید: ببخشید؟!

دخترك توضیح داد: برادر كوچك من، داخل سرش چیزی رفته و بابایم می‌گوید كه فقط معجزه می تواند او را نجات دهد. من میخواهم معجزه بخرم، قیمتش چند است؟!
داروساز گفت: متأسفم دختر جان، ولی ما اینجا معجزه نمی‌فروشیم.

چشمان دخترك پر از اشك شد و گفت: شما را به خدا، او خیلی مریض است، بابایم پول ندارد تا معجزه بخرد این هم تمام پول من است، من كجا می‌توانم معجزه بخرم؟


مردی كه گوشه ایستاده بود و لباس تمیز و مرتبی داشت، از دخترك پرسید چقدر پول داری؟

دخترك پولها را كف دستش ریخت و به مرد نشان داد. مرد لبخندی زد و گفت: آه چه جالب، فكر می‌كنم این پول برای خرید معجزه برادرت كافی باشد!

بعد به آرامی دست او را گرفت و گفت:‌ من میخواهم برادر و والدینت را ببینم، فكر می‌كنم معجزه برادرت پیش من باشد.

آن مرد دكتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شیكاگو بود
فردای آن روز عمل جراحی روی مغز پسرك با موفقیت انجام شد و او از مرگ نجات یافت
پس از جراحی، پدر نزد دكتر رفت و گفت: از شما متشكرم، نجات پسرم یك معجزه واقعی بود. می‌خواهم بدانم بابت هزینه عمل جراحی چقدر باید پرداخت كنم؟

دكتر لبخندی زد و گفت:‌ فقط پنج دلار




شاگردی از استاد پرسید: منطق چیست؟

استاد کمی فکر کرد و جواب داد : گوش کنید ، مثالی می زنم ، دو مرد - پیش من می آیند. یکی تمیز ودیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد
می کنم حمام کنند.شما فکر می کنید ، کدام یک این کار را انجام دهند ؟
هردو شاگرد یک زبان جواب دادند : خوب مسلما کثیفه !
استاد گفت : نه ، تمیزه . چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر
آن را نمی داند.پس چه کسی حمام می کند ؟
حالا پسرها می گویند : تمیزه !
استاد جواب داد : نه ، کثیفه ، چون او به حمام احتیاج دارد.وباز پرسید :
خوب ، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند ؟
یک بار دیگر شاگردها گفتند : کثیفه !
استاد گفت : اما نه ، البته که هر دو ! تمیزه به حمام عادت دارد و
کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد ؟
بچه ها با سر درگمی جواب دادند : هر دو !
استاد این بار توضیح می دهد : نه ، هیچ کدام ! چون کثیفه به حمام
عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!
شاگردان با اعتراض گفتند : بله درسته ، ولی ما چطور می توانیم
تشخیص دهیم ؟هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است
استاد در پاسخ گفت : خوب پس متوجه شدید ، این یعنی: منطق !
خاصیت منطق بسته به این است که چه چیزی رابخواهی ثابت کنی!!



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 24 صفحه بعد

درباره وبلاگ


این پرنده مهاجر همیشه عاشق پرواز حالا با بالی شکسته میخونه چه غمگین آواز توی یک هجرت جمعی دست بیرحمه صیاد اونو از جفتش جدا کرد با تنهایی آشنا کرد نجوای دو جفت عاشق روی شاخه های تنها شعری عاشقانه بود صدای قشنگ بالش تو فضای بی کرانه بهترین ترانه بود حالا تنها حالا خسته با دلی از غم شکسته بی صدا تر از همیشه با خودش تنها نشسته با صدای غم گرفتش شعر تنهایی میخونه سوز غمگین صداشو اونی که تنهاست میدونه ************* از اینکه به کلبه درویشی من اومدین بسیار خوشحالم. من نیما متولد 1366هستم
نامه يكي از جوانان عسلويه به رئيس جمهور
بهار نو ستارهای فراموش نشدنی احساس شیر باش. دکلمه بهترین راه ها برای فرار از بد بوی بدن پشیمان باش برگرد یارانه پیامک های فلسفی اس ام اس های فلسفی توووووو دیابت چیست و چگونه باید با آن مقابله است ؟ چگونه با آلزایمر مقابله کنیم ؟ چگونه از افزایش کلسترول خون جلوگیری کنیم ؟ در هنگامی که فردی مواد سمی می خورد چگونه از جذب مواد مسموم کننده جلوگیری کنیم ؟ صول مذاکره و چگونه خوب حرف بزنیم ؟
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دل نوشته های پرنده مهاجر و آدرس nima1366.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان